یافته ها و بافته ها

یافته ها را باید "هضم" کرد و بافته ها را "نقد".

یافته ها و بافته ها

یافته ها را باید "هضم" کرد و بافته ها را "نقد".

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

نقل و نگارش حدیث در زمان پیامبر اسلام

پنجشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۳۱ ب.ظ

بررسی روایات اذن و نهی پیامبر در باب نقل و نگارش احادیث



روایات اذن به نقل احادیث


قرائن متعددی در باب نقل شفاهی حدیث در دوره ی پیامبر از حاضران به غائبان وجود دارد به طور مثال خطبه ی پیامبر در حجه الوداع که سنی و شیعه آن را روایت کرده اند که پیامبر فرمود: « نضر الله امرأ سمع مقالتی فوعاها فبلغها من لم یسمعها فرب حامل فقه لیس بفقیه و رب حامل الی من هو افقه» یعنی خداوند شاد و خرم گرداند کسی را که سخنان مرا شنیده آن را به خاطر بسپارد و سپس به کسانی که آن را نشنیده اند ابلاغ کند چه بسا کسانی که حامل فقه بوده اما خود فقیه ( و اهل استنباط) نباشند و چه بسا راویان فقیهی که روایات را به فقیه تر از خود منتقل سازند. شیوه پیامبر این بود که در پایان ایراد سخن تعبیری مثل«الا فلیبلغ الشاهد الغائب» حاضران را به نقل سخنان خود به غائبان، مکلف سازد. بارها پیامبر میفرمود که «حدثوا عنی و لا حرج» البته از دروغ بستن بر خویش نهی میکرد. پیامبر نقل حدیث را به عنوان سنت مستمر در بین مسلمانان مورد تاکید قرار میداد میفرمود:«اللهم ارحم خلفائی قیل: و من خلفاءک؟ قال: الذین یاتون من بعدی یروون احادیثی و یعلمونها الناس»


روایات اذن به نگارش احادیث


قرائن متعددی وجود دارد که اصحاب پیامبر در طول حیات حضرت، به تهیه دفاتری از احادیث پیامبر اقدام کردند که به دستور پیامبر و گاها حرکتی خودجوش از سوی اصحاب بود به طور مثال، پیامبر، پیمانها و معاهدات خود را با سایر قبایل، به صورت اسناد مکتوب تنظیم میکرد. یا اینکه شخصی به نام عبدالله بن عمرو بن عاص احادیث پیامبر را نگارش میکرد که مورد اعتراض سران قریش گرفت که چرا هرچه از پیامبر میشنوی مینویسی؟ در حالی که پیامبر همانند بشر در حالات رضا و خشم، سخنانی را به زبان می آورد! بعد از این، از نوشتن خودداری کرده و نزد پیامبر رفته و با ایشان این مساله را در میان میگذارد که پیامبر به دهان خود اشاره کرد و فرمودند:«بنویس که جز حق از دهان من خارج نمی شود» همین فتوا بود که این شخص بعد از این، کتابی به نام «صحیفه صادقه» مشتمل بر احادیث پیامبر، فراهم آورد. علاوه بر این موارد، روایاتی هست از پیامبر، در پاسخ به سوال از اینکه احادیث را بنویسند، و پیامبر فرمودند:«اکتبوا و لا حرج» یا از عبدالله بن عمر روایت شده که پیامبر فرمودند:«قیدوالعلم»


روایات نهی از نگارش احادیث


وجود روایاتی در جوامع حدیثی سبب شد دانشمندان نتیجه بگیرند که پیامبر در حیات خود موافق نگارش احادیثش نبوده، علت نهی را این دانستند که از گسترده شدن دامنه احکام و مسائل شرعی جلوگیری کند. یا نتیجه گرفتند که لااقل در دوره ای از حیات خود موافقتی با نوشته شدن روایاتش نداشته و حتی به محو مکتوبات حدیثی فرمان داده! علت نهی از نگارش احدیث در ابتدا نزول وحی را هم این دانستند که بیم آن وجود دارد که اقوال و تفسیرهای قرآنی پیامبر با نص آیات خلط شود لذا پس از آنکه اکثر آیات قرآن نازل گردید و حفاظ وحی آیات را به خاطر سپردند و آن بیم اختلاط بین قرآن و حدیث از بین رفت پیامبر به نگارش احادیثش سفارش کرد. به علت اینکه احادیثی که بر نهی از کتابت طولانی است از بیان آن خودداری میکنیم.


شرح نظریات درباب جمع بین روایات اذن و نهی


نظریه اول:

بین روایات اذن و نهی، رابطه ی ناسخ و منسوخ برقرار است.-یکی از مصادیق نسخ سنت با سنت همین مورد است- روایات نهی مربوط به زمان ابتدایی اسلام بوده به دلیل ترس از اختلاط بین قرآن و احادیث و روایات اذن مربوط به زمان انتهایی حیات پیامبر بوده به دلیل افزایش شناخت مردم نسبت به تمییز آیات از احادیث.
البته عده ای با پذیرفتن رابطه ی ناسخ و منسوخ بین این دو دسته روایت، به جای اینکه روایات نهی را منسوخ بدانند، روایا نهی را ناسخ از روایات اذن دانستند!! شاهد حرفشان را خودداری از نگارش حدیث به عنوان سیره صحابه پس از وفات پیامبر ذکر کرده اند و بیر رغبتی و عدم اقدام صحابه به تدوین احادیث و انتشار آن و محو مکتوبات نشان میدهد که صحابه و تابعین اگر هم احادیثی را نگارش میکردند به جهت حفظ آن بوده و بعدش هم آن را محو میکردند. در نتیجه این که صحابه نمی خواستند احادیث همانند قرآن به عنوان یک منبع عام و ثابت دینی قرار دهند. اگر صحابه میفهمیدند که نظر پیامبر به نگارش احادیثش هست قطعا احادیث را نگارش و سفارش به آن میکردند.

نظریه دوم:

روایات نهی و اذن هم زمان صورت گرفته ولی در تعلق آن اختلاف است. تفاوتشان در این است که نهی از نگارش در مورد افرادی صورت گرفته که حافظه ی مطمئنی داشتند اما واهمه ای در نگارش صحیح میرفت و اذن به نگارش در مورد افرادی صورت گرفته که حافظه ی مطمئنی نداشتند لذا با نگارش، احادیث را ضبط و ثبت میکردند.

نظریه سوم:

بین روایات نهی و اذن، رابطه ی عام و خاص برقرار است. یعنی پیامبر به صورت عمومی از نگارش احادیث نهی میکرد اما به افراد موردی اختصاصا اذن به نگارش میداد.

نظریه چهارم:

در نگارش احادیث دو اذن وجود دارد: 1- اذن خاص در زمان نهی عام.  2- اذن عام پس از نزول اکثر قرآن.

نقد و بررسی نظریات درباب جمع بین روایات اذن و نهی

بعضا بین نظریات یک تداخل نظر، مشاهده میکنیم آنچه که مورد نقد قرار گرفته گاها موجب بطلان چند نظریه مذکور هم میشود. نقد و بررسی بدین ترتیب است که:

1- اگر قائل شویم که نهی از نگارش احادیث به دلیل ترس حضرت از اختلاط قرآن با حدیث بوده است باید بپذیریم که احادیث پیامبر از جهت بلاغت در ردیف قرآن قرار گرفته است و اسلوب آن را از جهت اعجاز همطراز قرآن بدانیم! که بطلان این مطلب بر هیچ کس پوشیده نیست زیرا معنای آن ابطال معجزه قرآن و به هم زدن اصول آن از بنیان است. از طرفی میشود که مجموعه های حدیثی را جدای از قرآن نوشت طوری که اختلاط صورت نگیرد.

2- اگر بپذیریم که رابطه ی روایات، ناسخ و منسوخ است باید روایات اذن را ناسخ بدانیم چون در لحاظات وفات پیامبر، پیامبر آخرین موضع خود را اعلام میدارند و درخواست کاغذ و قلم میکنند تا نامه ای را بنویسند. لذا آنهایی که به سیره صحابه -عدم اقدام به نگارش احادیث- استناد میکردند و نتیجه میگرفتند که روایات نهی، ناسخ است باید پاسخ داد که آن اصحاب که بعد از وفات پیامبر از نگارش احادیث جلوگیری میکردند در هیچ روایتی کار خود را مستند به فرمان پیامبر نکردند. از طرفی این تعارض بین این دو دسته از روایات موجب نسخ دسته ای توسط دسته ای دیگر نمی شود بلکه موجب تساقط هر دو دسته میشود.

3- همانطور که میدانیم قرآن در همه ی عرصه ها مطلب دارد و البته به صورت مجمل و مختصر. لذا تبیین آن به عهده ی پیامبر است در صورت تبیین پیامبر توسط اقوال و افعالش، اگر نهی از نگارش احادیث از سوی پیامبر صحیح باشد، چگونه میتوان مسلمانان نسلهای بعد را از اطلاع بر اقوال و افعال پیامبر بی نیاز دانست؟ آیا این امر جز با نگارش احادیث پیامبر امکان پذیر است؟

4- در بررسی که بر روایات نهی از نگارش انجام شده مرفوعه بودن احادیث-رسیدن حدیث به پیامبر- و موقوفه بودن احادیث-وقف بر صحابه- اختلافی است و تفرد موجود در احادیث و مرسله بودن آن-عدم سمع روایت توسط راوی از پیامبر- سبب ضعف احادیث شده و در علم رجال از حیث سند، در وثاقت روایان آن احادیث اتفاق نظری وجود ندارد. از طرفی از حیث دلالی احادیث نقل شده حداکثر مطلبی که فهمیده میشود نهی از نگارش احادیث با نگارش قرآن در ورق واحد یا نهی از نگارش احادیث توسط افراد خاص میباشد، نه نهی از نگارش حدیث به صورت مطلق!
 در حالی که در بین روایاتی که اذن به نگارش داده شده هیچ گونه اختلافی وجود ندارد و این امر یکی از دلالیل ارجحیت احادیث اذن بر احادیث نهی به شمار میرود

5-  در زمان حیات پیامبر مکتوبه های حدیثی فراوانی وجود داشت به طور مثال صحیفه ای از سعد بن عباده انصاری و سمره بن جندب و جابر بن عبدالله انصاری و عبدالله بن عمرو بن عاص و ابن عباس و همام بن منبه و علی بن ابیطالب و عهدنامه های منعقد شده در سال اول هجری.

نتیجه گیری:

روایات نهی از نگارش احادیث از حیث صدوری و دلالی دارای اشکال هستند لذا آنچه که باقی میماند روایات بر اذن اقوال و نگارش احادیث است که عاری از اشکالات اند.
پس نگارش احادیث پیامبر در هیچ زمانی ممنوعیت شرعی نداشته در حالی که دلیل قاطعی بر منع نگارش حدیث هم وجود ندارد.



  • سید حسن امین جواهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی